سرویس اشتراک ویدیو ام پی فور

برای افزودن به لیست علاقه مندی باید وارد حساب کاربری شوید.

ورود به حساب کاربری

بستن

بله خیر

ام پی فور را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید.

پخش بعد از 8

وسوسه های زن باعث قتل شوهر شد

585 بازدید4 سال پيش
  • می پسندم
  • اشتراک گذاری
  • افزودن به لیست پخش
  • دانلود
  • گزارش تخلف
  • نشان گذاری
alireza.rm1

alireza.rm1کاربر alireza.rm1

حوادثکانال حوادث

وسوسه های زن باعث قتل شوهر شد
6 آبان ماه امسال مادری با مراجعه به کلانتری 176 حسن آباد ادعا کرد که پسر 34 ساله اش به نام غلامرضا ساعت 4 بعداز ظهر 5 آبان از خانه خارج شده و دیگر بازنگشته است.
بدین ترتیب تیمی از ماموران پایگاه نهم پلیس Police آگاهی تهران به دستور قاضی Judge شعبه 102 دادگاه عمومی و انقلاب فشافویه برای ردیابی این جوان ناپدید شده وارد عمل شدند.
کارآگاهان در گام نخست به سراغ همسر مرد گمشده که سمیه 29 ساله است رفته و وی گفت: شوهرم به دنبال گنج بود که ساعت 11 صبح جمعه 5 آبان ما من تماس گرفت و ادعا کرد که در بالای بلندی یک کوه ایستاده و زیر پایش دره عمیقی است و در آنجا به دنبال آثار و علائم نقشه گنج می گردد و پس از پایان کارش تا چند ساعت دیگر به خانه باز می گردد و پس از آن دیگر خبری از او نشد.
کارآگاهان با توجه به ادعاهای سمیه تحقیقات خود را از خانواده «غلامرضا» آغاز کردند و به جوان 31 ساله ای به نام «سعید» که از دوستان صمیمی جوان گمشده که ارتباط نزدیکی باهم داشتند رسیدند.
سعید نیز با حضور در پایگاه نهم پلیس آگاهی تهران گفت: سال گذشته با غلامرضا برای اینکه یک شبه راه صد ساله بگذرانیم به دنبال گنج در منطقه حسن آباد رفتیم اما پس از گذشت مدتی دست از پا درازتر برگشتیم و در این مدت 7 میلیون تومان هزینه گنجی کردیم که اثری از آن نبود.

وی افزود: پس از آن با اصرار پدر، مادر و همسرم دیگر به دنبال پیدا کردن گنج نرفتم و پس از آن در مغازه سیم پیچی مشغول به کار شدم.
سعید ادامه داد: غلامرضا پس از آن چندبار دیگر از من درخواست کرد که به دنبال گنج برویم اما من قبول نکردم و تا اینکه چند روز قبل شنیدم غلامرضا نقشه گنجی پیدا کردهو از من خواست برای پیدا کردن گنج همراهی اش کنم که نپذیرفتم و همین باعث ناراحتی او از من شد.
وی گفت: روز پنج شنبه غلامرضا برای خرید سیم به مغازه ام آمد و از فردای آن روز بود که متوجه ناپدید شدن او شدم.
تحقیقات پلیسی ادامه داشت تا اینکه ماموران پی بردند «غلامرضا» از چندی قبل با همسرش دچار اختلاف شدیدی شده و به همین علت بارها به مراجع قضایی مراجعه کرده است.
همین کافی بود تا تحقیقات در مسیر جدیدی قرار گیرد و سمیه با دیگر هدف تحقیقات فنی ارآگاهان قرار گرفت و ادعا کرد که اختلافاتش با همسرش تمام شده است.
زن جوان که در این مدت با داستانسرایی خود را از سرنوشت همسرش بی اطلاع می دانست در نخستین روز آذر ماه پرده از جنایتی پنهانی برداشت.
سمیه به ماموران گفت:سعید حدود یک سال و نیم پیش وارد زندگی من و همسرم شد ؛ اول با همسرم دوست بود اما کم کم به صورت خانوادگی وارد زندگی ما شد و رفت و آمد می کردند تا اینکه متوجه علاقه سعید به خودم شدم.
وی افزود: سعید چندین بار از من خواست تا از غلامرضا جدا شده و با او زندگی کنم و با شدت پیدا کردن اختلافات من و همسرم ، سعید از این فرصت استفاده کرد و مرا تحریک به گرفتن مهریه از غلامرضا کرد و حتی یک بار نیز به مادرم گفته بود که قصد دارد بلایی سر غلامرضا بیاورد اما من مخالفت کردم ولی او خیلی درباره این موضوع صحبت می کرد و می گفت که سرانجام این کار را انجام خواهد داد.
سمیه ادامه داد: روز جمعه همسرم سرکارش بود که با من تماس گرفت و گفت که پیش سعید رفته و چند ساعت دیرتر می آید، آن روز سعید و همسرم با هم بیرون رفته بودند تا اینکه سعید به من تماس گرفت و ادعا کرد که بلایی که می خواست را سر غلامرضا آورده اما به دلیل آنکه من دل شنیدنش را نداشتم ، توضیحی به من نداد.
بدین ترتیب ماموران با توجه به اظهارات زن جوان روز یک آذر ماه موفق به دستگیری سعید شدند.
سعید در این مرحله ادعا کرد که هیچ علاقه ای به سمیه ندارد و خودش متاهل است و هیچ اطلاعی از سرنوشت غلامرضا ندارد.
پایگاه نهم
سعید در ادامه در اظهارت جدیدش به کارآگاهان گفت: ساعت 9 صبح روز جمعه 5 آبان ماه با ماشین به دنبال غلامرضا رفتم و برای گرفتن عکس به کوه رفتیم و پس از آن غلامرضا به محل کارش در حسن آباد برگشت و ساعت 4 بعد از ظهر دوباره به کوه برگشتیم.
وی افزود: غلامرضا به دنبال آثار و علائم گنچ می گشت به همین خاطر از دره پایین رفت تا داخل دره را مشاهده کند که ناگهان سنگ زیر پایش حرکت کردو غلامرضا به پایین دره پرت شد.
ترسیده بودم و برای کمک به پایین دره رفتم اما وقتی به بالای سر غلامرضا رسیدم موتوجه شدم که او فوت کرده است.
سعید گفت: از ترس اینکه مرگ غلامرضا گردن من بیفتد سوار بر ماشین او به خانه بازگشتم و ساعت 11 شب بود که خودروی غلامرضا را داخل پارکینگ خانه اش رها کرده و به خانه بازگشتم.

نمایش بیشتر
0 دیدگاه
0 دیدگاه ثبت نظرات بیش از حد مجاز است، چند دقیقه بعد ثبت کنید.
تصویر پیش فرض کاربر

اشتراک گذاری

  • کد ویدیو
  • واتس اپ
  • تلگرام
  • فیسبوک
  • توییتر
  • لینکدین

کد ویدیو

copy

گزارش تخلف

متن گزارش:

ثبت

تکرار پخش