سرویس اشتراک ویدیو ام پی فور

برای افزودن به لیست علاقه مندی باید وارد حساب کاربری شوید.

ورود به حساب کاربری

بستن

بله خیر

ام پی فور را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید.

پخش بعد از 8

بزرگداشت حافظ - استادان شجریان و موسوی

2,990 بازدید7 سال پيش
  • 11 می پسندم
  • اشتراک گذاری
  • افزودن به لیست پخش
  • گزارش تخلف
  • نشان گذاری
delawa

delawaکاربر delawa

Ostad Shajarianکانال Ostad Shajarian

کنسرت بزرگداشت حافظ به مناسبت ششصدمین سالگرد تولد حافظ
بداهه خوانی و بداهه نوازی
استاد محمدرضا شجریان و استاد محمد موسوی
اجرا در تالار وحدت سال ۱۳۶۷


ز دلبرم که رساند نوازش قلمی
کجاست پیک صبا گر همی‌کند کرمی
قیاس کردم و تدبیر عقل در ره عشق
چو شبنمی است که بر بحر می‌کشد رقمی
بیا که خرقه من گر چه رهن میکده‌هاست
ز مال وقف نبینی به نام من درمی
چرا به یک نی قندش نمی‌خرند آن کس
که کرد صد شکرافشانی از نی قلمی
نمی‌کنم گله‌ای لیک ابر رحمت دوست
به کشته زار جگرتشنگان نداد نمی
دلم گرفت ز سالوس و طبل زیر گلیم
به آن که بر در میخانه برکشم علمی
دوام عیش و تنعم نه شیوه عشق است
اگر معاشر مایی بنوش نیش غمی
طبیب راه نشین درد عشق نشناسد
برو به دست کن ای مرده دل مسیح دمی
حدیث چون و چرا درد سر دهد ای دل
پیاله گیر و بیاسا ز عمر خویش دمی

******
سحر بلبل حکایت با صبا کرد
که عشق روی گل با ما چه‌ها کرد
به هر سو بلبل عاشق در افغان
تنعم از میان باد صبا کرد
خوشش باد آن نسیم صبحگاهی
که درد شب نشینان را دوا کرد

******
اگر زرین کلاهی عاقبت هیچ
به تخت ار پادشاهی عاقبت هیچ
گرت ملک سلیمان در نگین است
در آخر خاک راهی عاقبت هیچ

مو که یارم سر یاری نداره
مو که دردم سبکباری نداره
همه واگن که یارت خواب نازه
چنو خوابه که بیداری نداره

دو چشمم درد چشمانت بچیناد
مبو روجی که چشمم ته مبیناد
شنیدم رفتی و یاری گرفتی
اگر گوشم شنید چشمم مبیناد

پسندی خوار و زارم تا کی و چند
پریشان روزگارم تا کی و چند
ته که باری ز دوشم برنگیری
گری سربار بارم تا کی و چند

خوشا آنانکه هر شامان ته وینند
سخن با ته گرند با ته نشینند
مو که پایم نبی کایم ته وینم
بشم آنان بوینم که ته وینند

فلک زار و نزارم کردی آخر
جدا از گلعذارم کردی آخر
میان تختهٔ نردم نشوندی
شش و پنجی بکارم کردی آخر

زبخت بد هزار اندیشه دیرم
همیشه زهر غم در شیشه دیرم
ز نا سازی بخت و گردش چرخ
فغان و آه و زاری پیشه دیرم

******
بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایه بان دارد
بهار عارضش خطی به خون ارغوان دارد
چو عاشق می‌شدم گفتم که بردم گوهر مقصود
ندانستم که این دریا، چه موج خون فشان دارد
به فتراک ار همی‌بندی خدا را زود صیدم کن
که آفت‌هاست در تاخیر و طالب را زیان دارد

*******
گریه را به مستی بهانه کردم
شکوِه‌ها ز دست زمانه کردم
آستین چـو از دیده برگرفتم
سیل خون به دامان روانه کردم
دلا خمــوشـــی چرا چو خــم نجـوشی چرا
برون شـد از پرده راز تــو پــرده‌پوشــی چرا

*******

حالیا مصلحت وقت در آن می‌بینم
که کشم رخت به میخانه و خوش بنشینم
جز صراحی و کتابم نبود یار و ندیم
تا حریفان دغا را به جهان کم بینم
بس که در خرقه آلوده زدم لاف صلاح
شرمسار از رخ ساقی و می رنگینم
جام می گیرم و از اهل ریا دور شوم
یعنی از اهل جهان پاکدلی بگزینم
سر به آزادگی از خلق برآرم چون سرو
گر دهد دست که دامن ز جهان درچینم
بر دلم گرد ستم‌هاست خدایا مپسند
که مکدر شود آیینه مهرآیینم
سینه تنگ من و بار غم او هیهات
مرد این بار گران نیست دل مسکینم

******
دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد؟
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد؟
وه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت
آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد
اشک من رنگ شفق یافت ز بی‌مهری یار...

نمایش بیشتر
0 دیدگاه
0 دیدگاه ثبت نظرات بیش از حد مجاز است، چند دقیقه بعد ثبت کنید.
تصویر پیش فرض کاربر

اشتراک گذاری

  • کد ویدیو
  • واتس اپ
  • تلگرام
  • فیسبوک
  • توییتر
  • لینکدین

کد ویدیو

copy

گزارش تخلف

متن گزارش:

ثبت

تکرار پخش