در ام پی فور عضو شوید برای ثبت دیدگاه، اشتراک کانال ها و ویدیوها.
mali2000کاربر mali2000
داستان های فارسیکانال داستان های فارسی
یکی بود یکی نبود تو زمان های خیلی دور در یک سرزمین بزرگ پیرزن و پیرمردی زندگی می کردن که مردم آنها را به اسم دایه و پاپا صدا می زدند . دایه و پاپا از مال دنیا فقط یک کتری و قوری سیاه داشتن با یک ریسمان که از موی بز درست شده بود . دایه و پاپا هر روز صبح زود بیدار می شدند و باهم به صحرا می رفتند تا هیزم جمع کنند عصر که می شد دایه به خونه برمی گشت کتری رو پر از آب می کرد آتیش را روشن می کرد وکتری پر از آب را روی آن می گذاشت تا چایی درست کنه