آهنگ وصیت - مرتضی سرمدی

متن آهنگ وصیت - مرتضی سرمدی
اگر روزی دلت لبریز غم بود گذارت بر مزار کهنه ام بود
بگو این نازنین خفته در خاک یه روزی عاشق و دیوانه ام بود
یه روز تو اوج بی کسی تو اومدی به دیدنم
محاله از یادم بره لحظه ی عاشق شدنم
گردو غبار حسرتم به روی شونه های باد
بذار تو قلبت بشینم خسته ازین دویدنم
تو جاری مثل رود و من یه برکه بودم تو کویر
گفتم که دستامو بگیر نذار باشم اینجا اسیر
حافظه ی کهنه ی شب صبور شهر غربتم
عشقش فقط یه بازی بود زخمی این حقیقتم
آی آدما برید مرگ منو خبر بدید
وصیت منو به اون عاشق بی خبر بگید
اون که براش فرشته بود ساده و پاک و بی ریا
بگید حالا مرده دیگه سپردنش به زیر خاک
خودت بگو بی معرفت کی عهد و پیمون رو شکست
کی بود که با بی مهریاش بال و پر عشق رو شکست
قسم به شب های سیاه قسم به آسمون و ماه
قسم به عاشقی که شب دردهاشو میگفته به چاه
قسم به عشق واقعی به نسترن به رازقی
دنیا فریب آدماست توقف مسافراست