سرویس اشتراک ویدیو ام پی فور

برای افزودن به لیست علاقه مندی باید وارد حساب کاربری شوید.

ورود به حساب کاربری

بستن

بله خیر

ام پی فور را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید.

پخش بعد از 8

آهنگ اتاق از میلاد بابایی

652 بازدید5 سال پيش
  • می پسندم
  • اشتراک گذاری
  • افزودن به لیست پخش
  • دانلود
  • گزارش تخلف
  • نشان گذاری
avayeirani

avayeiraniکاربر avayeirani

میلاد باباییکانال میلاد بابایی

متن آهنگ اتاق از میلاد بابایی
قش یک مردِ مرده در فالت
توی فنجانِ مانده بر میزم
خط بکش دورِ مرد دیگر را
قهوه‌ات را دوباره می‌ریزم
زندگی از دروغ تا سوگند
خسته از زیر و روی رو در رو
زیر صورت هزارها صورت
خسته از چهره‌های تو در تو
چشم بستی به تخت طاووسم
در اتاقی که شاه من بودم
مرد تاوان اشتباهت باش
آخرین اشتباه من بودم
...
چشم وا کردم از تو بنویسم
لای در باز و باد می‌آمد
از مسیری که رفته بودی داشت
موجی از انجماد می‌آمد
مفت هم بوسه‌ام نمی‌ارزد ...
وای از این عشق‌های دو زاری
هی فرار از تو سوی خود رفتن
آخ از این مردهای اجباری
مثل ماهی معلق از قلاب
زیر بار الاغ‌ها مردن
بر چلیب‌های تخت‌ها مصلوب
با خودت در اتاق‌ها مردن
زندگی از دروغ تا سوگند
خسته از زیر و روی رو در رو
زیر صورت هزارها صورت
خسته از چهره‌های تو در تو
بی‌گناه از شکنجه‌ها زخمی
پشت هم اتهام‌ها خوردن
هق هق از درد و الکن از گفتن
انتهای کلام را خوردن ...
غرقِ در موج‌های پیشامد
گوشه‌ی گوش‌های دور از من
پشت سکان خدا نشست اما
باز هم ناخدا پرستیدن ...
دل به دریای هرچه باداباد
قایقم را به بادها دادم
ناگزیر از گریز از ماندن
توی شیب مسیر افتادن
بادبان پاره ، عرشه بی‌سکان
قایقم رفت و قبل ساحل مرد
پیکرش داشت وقت جان کندن
روی گِل‌ها تلو تلو می‌خورد
دستم از هرچه هست کوتاه است
از جهان قایقی به گِل دارم
بشنو ای شاه‌گوش ماهی‌ها
دل اگر نیست درد و دل دارم
چشم وا کردم از تو بنویسم
لای در باز و باد می‌آمد
از مسیری که رفته بودی داشت
موجی از انجماد می‌آمد
با زبان ، با نگاه ، با رفتن
زخم جز زخم‌های کاری نیست
پای اگر بود ، پای رفتن بود
دست اگر هست دست یاری نیست
از کمرگاه چلّه‌ها رفتند
از پی تیر‌ها نباید گشت
چشم بردار علیرضا بس کن!
از کمان رفته برنخواهد گشت..
آسمان ، هیچِ سربلندی بود
از صعودی که نیست افتادم
لااقل با تو بال وا کردم
زندگی را اگر هدر دادم
استخوان وفا به دندانم
زوزه از سوز مثل سگ مردن
زندگی چوب لای چرخم کرد
پشت پا ، پشت استخوان خوردن
لاشه‌ی باد کرده‌ای بودم
آمد از رو به رو ، ولی نشناخت ...
صورتی که دوستش می‌داشت
چهره چرخاند و تف زمین انداخت
این منم ، مرد تا همین دیروز
مرد پابند آرزوهایت
مرد یک عمر کودکی کردن
لابلای بلند موهایت
خاطرت هست روزگارم را ؟
جایگاه مقدسی بودم
وزن یک عشـــق روی دوشم بود
من برای خودم کسی بودم ...

نمایش بیشتر
0 دیدگاه
0 دیدگاه ثبت نظرات بیش از حد مجاز است، چند دقیقه بعد ثبت کنید.
تصویر پیش فرض کاربر

اشتراک گذاری

  • کد ویدیو
  • واتس اپ
  • تلگرام
  • فیسبوک
  • توییتر
  • لینکدین

کد ویدیو

copy

گزارش تخلف

متن گزارش:

ثبت

تکرار پخش