سرویس اشتراک ویدیو ام پی فور

برای افزودن به لیست علاقه مندی باید وارد حساب کاربری شوید.

ورود به حساب کاربری

بستن

بله خیر

ام پی فور را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید.

پخش بعد از 8

دکلمه انجماد 1 از علیرضا آذر

1,008 بازدید4 سال پيش
  • 1 می پسندم
  • اشتراک گذاری
  • افزودن به لیست پخش
  • دانلود
  • گزارش تخلف
  • نشان گذاری
z.mohammadi

z.mohammadiکاربر z.mohammadi

علیرضا آذرکانال علیرضا آذر

متن دکلمه انجماد 1 از علیرضا آذر
تق تق تَ تَق تق هووو، هوا بوران و کولاکه
تو ظهر آفتابی هوا وقتی که اینجوره
میگن یه جایی گرگ مادر توله زاییده
دلشوره داره تو دلم رختاشو میشوره
سرما یه جوری کل شعرو زیر و رو کرده
حس میکنم خوابم هنوز و غرق کابوسم
هر شب شبیه موقع جون دادن ققنوس
تو زندگی معجونی از لبخند و افسوسم
پرسیده بودی معنی بدبخت چی میشه
اونی که تنها دلخوشیش واژه ست بدبخته
ذهن شلوغ و دست خلوت، روح جرواجر
اینجوریه که زندگی با شاعرا سخته
شاید بپرسی چی تو رو اینجور خامت کرد
با چشم من چشماتو یک لحظه تماشا کن !
اول بذار این عشق سر تا پاتو برداره
اونوقت بیا و لحظه های عشقو حاشا کن
میدونی آخه عشق و شعرش مال هرکس نیست
عاشق شدن که بچه بازی نیست، جیگر میخواد !
باید تو روی عالم و آدم درآی سخته
راحت بگم عشق آدمای کله خر میخواد
رو زندگی منجمد سر خوردم افتادم
یک تیکه ی گنده از عمر رفته قیچی شد
یادت میاد از هرکسی رو دست میخوردم
حالا ببین اون آدم بی دست و پا چی شد !
یه عمرو لالوی میوندارا نچرخیدم
هرکی بگه این قلچماق لات تهرونه
هرجا تمرگیده نمک خورده، نمک بُرده
این دفعه حتما گوش چشمش به نمکدونه
تا اینکه تو هر خونه ای چشمم تورو می دید
گفتم علی جون این دفعه بد گاومون زایید
یک شب خلاصه ترس و لرز و دود و دم کردم
گفتم ببخشیدا شما ناجور زیبایید !
سیگارو روشن میکنی دودو نمیدی تو
گاهی رو صورت لخته ی افسردگی خوبه
بق کن، بلرزون شونتو انگار ترسیدی
واسه شروع رابطه موش مُردگی خوبه
از تو، از اون چشمای سگ بسته ت رکب خوردم
مشتم که وا شد تو زدی تا دستمو خوندی
تا چشمه تشنه بردی و هی تشنه آوردی
سرخود بریدی، دوختی هی گربه رقصوندی
حال تو واسه شعر من تصمیم میگیره
وایسا ببینم این دفعه چی زیر سر داری !
با اخم و لبخندت ترانه م زیر و بم میشه
رو تک تک تصویرهای شعر اثر داری !
هر وقت نگاهت میکنم پاتیل پاتیلم
هم شیره ی اعلاترین باغای انگوری
تو مرگ صدها مرد مادر مرده دست داری
با خون من دستاتو داری باز میشوری !
حرف از دلم ماسیده تا پشت لب و دندون
وقتی نگاهت پشت اون اخم زبون بنده
حرفای هر روزم تو حلقومم تلنباره
بغضی که توی سینمه، هم وزن الونده
هم عاشقت هستم هم از دستت گریزونم
این حس نامفهوم لاکردار چی میگه
اصلاً چه معنی داره ما از هم جدا باشیم
بین دو تا دلواپسی دیوار چی میگه
همیشه هرجوری شده قندیل میبندی
هی تور برف و به زمین چرک میدوزی
چشماتو واتر کن نگاه کن کی بهت گفتم
یخ کمتر از آتیش روشن نیست، میسوزی !
صد مرتبه تو گوش من خوندی که بعد از این
من هم کنارت سفت و پر وامیستم دیگه
فردا دوباره روز از نو روزی ام از نو
دیگه تویی و روزگارت، من نیستم دیگه
تق تق تَ تَق تق هووو، هوا باد و تگرگه باز
به به جهان تو پنجه های ترد برگ باز
خاکستری، سربی هوا همرنگ مرگ باز
خورشید پشت کوه داره میتمرگه باز
حالا که ضلع سوم هر عشق قابیله
حالا که حرف از دل اراجیف و اباطیله
تو مایه های من کسی هم باشه تعطیله
دور گلوی خواهرم سرویس استیله
فکر کن خیانت میوه ی دلواپسی باشه
هر روز پرونده ت تو شیب بررسی باشه
یک جنگ بدتر پشت هر آتش بسی باشه
این قصه میتونه بلای هرکسی باشه
شب مشت مارو واسه‌ ی همدیگه وا کرده
تو ظل گرما برف و یخ محشر به پا کرده
هی لایه لایه روحمو از هم جدا کرده
اینبار تو گلدون گل یخ پا به پا کرده
عشقای چند ضلعی تو اشکال مدرنیته
آتیشا از اون موی دم اسب طلاییته
با من جلو این آدما بازی نکن خیطه
اینجوری آخرسر یه پیت بنزین و کبریته
بابای مردت هم تو رو فانوس مجلس کرد
هم دست مارو خونی اون مست ناکس کرد
آقای دنیا دیده هرکاری که تونست کرد
کاشکی دوباره بوی موهاتو بشه حس کرد
زلفاتو به زلفای خوشحالی ببندی کاش
چشماتو رو چشم هر آشغالی ببندی کاش
طاقی رو زیر سقف پوشالی ببندی کاش
یا لااقل بازم برام خالی ببندی کاش !
بازم رو پیشونیت یه خط نکبت افتاده
فکر کن به تصویری که تو آیینه‌ ت افتاده
داری تموم میشی به نبضت لکنت افتاده
این دفعه تو فنجونت عکس ساعت افتاده
از هرکی پرسیدم کجایی گفتن آینده
آینده واسه بعضیا جک میگه میخنده
آینده‌ ی امثال من بغضه، گلو بنده
تو تو کدوم آینده ای مظنون پرونده
وقتی رسیدم جونت از تختت جدا میشد
عمرا اگه این زندگی تو مرگ جا میشد
این خونه داشت آهسته جای سایه ها میشد
هر شب یه قربونی تو جشنت دست و پا میشد
آخر، سر انگیزه ی مو بورمو خوردن
جون و جنون جوهر مجبورمو خوردن
هی مزه مزه آرزوی دورمو خوردن
مست کرده بودن حبه‌ ی انگورمو خوردن
چشمای تو ! پس معنی صبر جمیل اینه
اون حسرت کوتوله و قد نخیل اینه
پس علت اون سکته های بی دلیل اینه
این شهرو داغت ذوب کرده، چرنوبیل اینه !
مردن تهش خوبه، درسته تا ته اجباره
بهتر بگم معنی در، تو درک دیواره
با اینکه مرگ واژه ها بیرون از آماره
از زندگی یه شعر تاریخ آبرو داره
لعنت به دنیایی که باقی موند بعد از تو
ای تف به هرچی که منو خندوند بعد از تو
دنیا شکست و از نگاهم خوند بعد از تو
مرگم منو از تخت خوابش روند بعد از تو
عکس نگاهت پشت و روی زیرپوشم بود
میرفتم و وزن گناهم روی دوشم بود
میرفتم و تیغ قضاوت بیخ گوشم بود
چشم امیدم ساقی آدم فروشم بود
حرفای در تو در اگه دوره تو درکم کن
شرِ شعورو از سر این دردسر کم کن
پا روی احساست بذارو قرص ترکم کن
این نقطه های اشتراکو بیشتر کم کن
تو مستطیل زندگی ضلع بلندش باش
همیشه زخم و زیلی این تیر و ترکش باش
خورشید باش و تا ابد ناچارِ تابش باش
لطفا دوباره شاهکار آفرینش باش
حالا که از چشمت نگاه پهلوون رفته
حالا که طاعون وفا تو خونمون رفته
حالا که آبی از جمال آسمون رفته
حالا که سرما سوخته تا استخون رفته
میگی برام از علت افسردنت بنویس
میگی که از پاییز و از پژمردنت بنویس !
میگی از اونا که نشستن خوردنت بنویس
میگی یه کم از مگر قبل از مردنت بنویس !
باشه فقط اول بگم حس تو رو دو… بوووق
از توی آلبوم گودی چشماتو میبو… بوووق
از لای در چشمای سبزت زیر ابرو… بوووق
چی آخه بنویسم که از قیچی سانسور بوووق
تق تق تَ تَق تق هووو هوا باد و تگرگه باز
از زیر در مشت مشت یخ و برفاب اومد تو
حالا تموم خونه یه برکه ست که از سقفش
صد آرزوی بسته رو قلاب اومد تو
شعرای تیکه تیکه مو بازم رفو کردم
هاشور جبر و بیت من، آخر تو دست تو دست
با خودنویست خط زدی رو شعر و میگفتی
تصویر این تیکه ش سیاه تر از خود سوژه ست
تا از دوراهی های عشق و زندگی میگم
به بیت و مصرع دست درازی میکنی خانم
میگی ببرش وصله کن بازآفرینی کن
با آبروی شعر بازی میکنی خانم !
عشق آرزو کردم میگی عریان نویسی کرد
از قلب میپرسم جواب سرسری میدی
از عشق میخونم یه چیزی زیر لب میگی
معشوقه میسازم یه فحش بدتری میدی !
تو این جهان که گونه های ریز میمیرن
عشق و جنون باید بمیره، منطقیش اینه !
میخوای که هم شاعر بشم هم دست نون آور
بی مایه باور کن فطیره، منطقیش اینه !
دنیای من دنیای یه بچه ست که تب داره
خوابیده و کابوسی از پاییز می بینه
دنیای آدم گنده ها یه مرده پولداره
که هرچی آدم پشت شعره ریز می بینه
تا هرکجا چشمات می بینه فقط برفه
تبعید اجدادی درسته خستگی داره
البته میشه رفت بهشت و سیبو برگردوند
گاهی یه چیزایی به آدم بستگی داره !
تا از تو بازم با خبر باشم نخوابیدم
تا اون شبی که اومدی چله نشین بودم
تصویر این لحظه که میخونی خودش شعره
رفتی زدی تو برف و پشتت نقطه چین بودم
آخر نفهمیدم تو نحسی ! لفظ من نحسه !
هرجایی از تو اسم بردم خون به راه افتاد
هرجا نشستم قهوه خوردم فالمو دیدن
تو طالعم جغد شب و مار سیاه افتاد
ما رو گرفتی یا خیال تا ابد عشقی
چشم تو چشم من بودی و رویات با اون رفت !
گاهی برای حرف مردم هم شده زن باش !
بس کن تو چشم ناکس و کس آبرومون رفت !
حتما تو میدونستی از این قصه چی مونده
اون اشک داغ گوشه‌ چشم نجیبت کو ؟!
دیدی که تو خون خودم دارم ولو میشم
کو پس مسلمون نذر صد امن یجیبت کو ؟!
تنها و سرگردون و تیپا خورده و زخمی
یه شب سجل مارو باطل کردی و رفتی
کشتن به چی میگن دیگه ؟ کشتن به چی میگن ؟
تو بدترین اوضاع منو ول کردی و رفتی
این خونه نه، این شهر نه، دنیا یه زندونه
من هم شنیدم آخرین راه فرار عشقه
اما نمیخوام عشقو، با این حال میدونم
راه تحمل کردن این روزگار عشقه
من به کسی که حالمو میپرسه بدبینم !
من به تموم چشم های شهر مشکوکم
باور کنین این روزها ده شخصیت دارم !
هرجا یه سازی میزنم ناجور و ناکوکم
اصلا نفهمیدم تو راهی که جلو میرم
دارم خودم از من یه لقمه درد میسازم
تاسم نشست و بازیو یه دفعه وا دادم
یک لحظه فهمیدم دو تاس دیگه میبازم
این مهره ی آخر، بزن بازنده معلومه
این مهره‌ ی آخر چه حرفا تو دلم مونده
اما بدون دست خدا تا رو بگردونی
سیب نصیب و تو هوا صد دور چرخونده
دنیا، نوشتن، رابطه، تک تک زمستونن !
تصویر یخ تو یخ زیاد افتاد تو شعرم
اون عصر یخبندون از این دفتر به راه افتاد
اینجوری اسم انجماد افتاد تو شعرم !

نمایش بیشتر
0 دیدگاه
0 دیدگاه ثبت نظرات بیش از حد مجاز است، چند دقیقه بعد ثبت کنید.
تصویر پیش فرض کاربر

اشتراک گذاری

  • کد ویدیو
  • واتس اپ
  • تلگرام
  • فیسبوک
  • توییتر
  • لینکدین

کد ویدیو

copy

گزارش تخلف

متن گزارش:

ثبت

تکرار پخش